در سرزمــین من کــسی بوســه فرانسوی بلد نـیست…

اینجا مـــث آلــمان پل عـــشق ندارد….

ازگل رز هلندی هم خبری نیستـــ…

اینجا عــشق یعنی ایــنکه...

بخاطــر چشم های دور و برت!

معشـوقـت را فـقط ازپشــت گوشـی بوســیده باشـی...!

خدایا…

بابت آن روز...

که سرت داد کشیدم متاسفم…!!

من عصبانی بودم...

برای انسانی که تو می گفتی ارزشش را ندارد!

و من پافشاری می کردم…!

میبینی؟رفتنش برایم عادی شد….
به همین زودی!عجیب است نه؟
اما هنوزم گاهی دلم بد جور هوایش را میکند….
و ناخوداگاه بر زبان می اورم…..کاش بودی…..

نقاش خوبی نبود اما………..
چه ماهرانه راهش را کشید و رفت...!!!

وقتی کسی می پرسه خوبی ؟!
نگو ” ممنون ”
نگو ” خوبم ”
نگو “بهترم ”
فقط یه جوری بگو ” مرسی ” كه طرف بفهمه چه سوال احمقانه ای پرسیده...!!!

زن جنــس عجـــیبــی اسـتـــــ !

چــشمــ هــایــش را کــه مــی بنــدی ،

دیــد دلــش بــیشتــر مــی شــود…

دلــش را کــه مــی شــکنــی ،

باران لــطـافتـــ از چــشمــ هــایش ســرازیــر…

انــگار درسـتــــ شــده تــا…

روی عـشـق را کــم کــند…

و تنهـــا همـــــــــــدرد یک لیوان قهوه داغ!

تا عـــطرش مرا از دردهایم فــــــــــارغ کند ..

چه سخـــــت است نه؟!

وقتی که بــــوی عـــــطر تــنــی نیست

تا تسکین درد هایت باشد؛

آدم به عـــــطر یک لیوان قهوه دل ببندد…!

بانو …

مرد نبوده ای تا بدانی سرت بر روی بازوانم …

امنیت تو نیست …

آرامش من است …!!!

چرا می گویند ” ها ” علامت جمع است ؟!
در حالی که وقتی آن را با ” تن ” جمع میبندی ، آنگاه خودت می مانی و خودت !!

تنها . . .

تنهایی از ” جُـذام ” هم بدتره !
توی صف نانوایی هم صف یه دونه ای ها جداست...!!!

دوست داشتم وقتی که داغونم ، یه نفر بیاد بزنه رو شونه هام و بگه :
” قوی باش مرد ! من هم تنهام . . . ”

بعضیا باید انقدر بمونن تو ” کَفِت ” که خوب تمیز شن . . .

پس قدر خودتو بدون...!!!

احتیاط !
در این شهرِ لاکردار
تمام کوچه باغ های عاشقی!
به اتوبان های تنهایی وصل می شوند…!!!